عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ :
بازدید : 92
نویسنده : محمد

 در تورات گزارشى از حكم به سوزاندن مجرمین وجود دارد:

«و بعد از سه ماه یهودا را خبر داده گفتند: عروس تو تامار زنا كرده است و اینك از زنا نیز آبستن شده. پس یهودا گفت: «وی را بیرون آرید تا سوخته شود».[1]

تورات چنين شيوه اعدامى را درباره دو جرم تجويز كرده است:

1⃣ اگر مردى با زنى و با مادر آن زن نزديكى كند، هر سه بايد زنده زنده سوزانده شوند:

«اگر كسی زنی و مادرش را بگیرد این قباحت است. او و ایشان به آتش سوخته شوند تا در میان شما قباحتی نباشد».[2]

2⃣ اگر دختر كاهنى فاحشه شود بايد زنده‌ زنده سوزانده شود:
«دختر هر كاهنی كه خود را به فاحشگی بی‌عصمت ساخته باشد پدر خود را بی‌عصمت كرده است. به آتش سوخته شود».

 گاهى نيز براى تشديد مجازات، جسد پس از سنگسار سوزانده شده است:

 «یوشع گفت: برای چه ما را مضطرب ساختی؟ یَهُوَه امروز تو را مضطرب خواهد ساخت. پس تمامی اسرائیل او را سنگسار كردند و آن‌ها را به آتش سوزاندند و ایشان را به سنگ‌ها سنگسار كردند».

:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: نقد کتاب مقدس , نقد مسیحیت , ,

تاریخ :
بازدید : 97
نویسنده : محمد

 

یکی از استدلالات مسیحیت مبنی بر الوهیت عیسی مسیح این است که وی از این جهان نبوده و از جانب بالاآمده است.[1]

مسیحیان معتقدند این عبارت الوهیت عیسی مسیح را اثبات کرده بنابراین عیسی مسیح خدا است.

در رد این ادعا باید گفت:

1⃣ اول آنکه این استدلال مخالف براهین عقلی و نصوص بوده و همان‌طور که بر همگان روشن و مشخص است عیسی مسیح از این عالم بوده و از عالم بالا نیامده است.

2⃣ عیسی مسیح، مانند عبارت مورد استدلال مسیحیان را، در حق سایر شاگردانش هم بیان کرده است.

 عیسی مسیح در مورد شاگردانش چنین می‌فرماید:

«اگر از جهان می‌بودید، جهان خاصّان خود را دوست می‌داشت. لکن چون‌که از جهان نیستید بلکه من شما را از جهان برگزیده‌ام، از این سبب جهان با شما دشمنی می‌کند.»[2]

  عیسی مسیح در این آیه تصریح کرده است که شاگردانش از این جهان نیستند و لذا جهان با آنان دشمنی می‌کنند 

 با این‌حال هیچ مسیحی‌ای قائل به الوهیت شاگردان آسمانی عیسی مسیح نشده‌اند.

پی‌نوشت:
[1]. ترجمه‌ی قدیم کتاب مقدس، یوحنا 8: 23
[2]. همان، 15: 19.



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: نقد کتاب مقدس , نقد مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 109
نویسنده : محمد

چرا انجیلها و شاگردان در مورد «فدا» چیزی نگفتند؟

 هیچکدام از اناجیل چهارگانه به مسئله فدا اشاره ای نمی کنند.

 «متی» و «یوحنا» که هردو از شاگردان و رسولان مسیح بوده اند نه از فدا و نه از گناه نخستین هیچ نمی گویند، «مرقس» نیز که از شاگردان پطرس رسول بوده و انجیل خودرا برگزیده تعالیم او میدانسته به این آموزه توجهی ننموده در حالیکه خود مرقس از همراهان پولس به شمار می آید.«لوقا» هم که در برخی از سفرهای پولس یار او بوده هیچ گزارشی از گناه اصلی و فدا نداده است.

▪️پرسشهایی از این دست، آموزه فدا را هر چه بیشتر با تردید همراه می سازد. آموزه ای که نه مسیح و نه هیچ یک از شاگردان او از آن سخن نگفته اند. این آموزه پیش از هرچیز زاییده تخیل پولس است



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: نقد کتاب مقدس , نقد مسیحیت , فدا در انجیل ,
تاریخ :
بازدید : 83
نویسنده : محمد

اسماعیل (ع) به قربانگاه برده شد یا اسحاق (ع)؟

کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان، به طرز مشکوکی، حضرت اسحاق (علیه السلام) را به عنوان ذبیح معرفی می‌کند.

کتاب مقدس، تولد حضرت اسماعیل (علیه السلام) را زمانی می‌داند که پدرش حضرت ابراهیم (علیه السلام) 86 ساله بود: «و ابرام‌ هشتاد و شش‌ ساله‌ بود چون‌ هاجر اسماعیل‌ را برای‌ ابرام‌ بزاد.»
ترجمه‌ی قدیم کتاب مقدس، پیدایش، 16: 16

و تولد حضرت اسحاق (علیه السلام) را بعد از حضرت اسماعیل (علیه السلام)، و در صد سالگی حضرت ابراهیم (علیه السلام) می‌داند: «و ابراهیم‌، در هنگام‌ ولادت‌ پسرش‌، اسحاق‌، صد ساله‌ بود.»
همان، پیدایش، 21: 5.

گویا تحریف‌کنندگان کتاب مقدس، زمانی که خواسته‌اند بعد از عبارت «یگانه پسرت»، کلمه‌ی «یعنی اسحاق» را اضافه کنند به آیات فوق توجه نداشته‌اند و اینگونه نوشته‌اند:

«خدا فرمود: یگانه‌ پسرت‌ [یعنی‌ اسحاق‌] را که‌ بسیار دوستش‌ می‌داری‌ برداشته‌، به‌ سرزمین‌ موریا برو و در آنجا وی‌ را بر یکی‌ از کوه‌هایی‌ که‌ به‌ تو نشان‌ خواهم‌ داد بعنوان‌ هدیه‌ سوختنی‌، قربانی‌ کن‌!»
ترجمه‌ی تفسیری کتاب مقدس، پیدایش، 22: 2

 

 



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: نقد کتاب مقدس , نقد مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 95
نویسنده : محمد

دکتر علی الشیخ، مستبصر مسیحی است که پس از تحقیق و بررسیِ مذاهب اسلامی، به مذهب شیعه‌ گرویده است.

ایشان در شرح ماجرای مسلمان شدنش، به نکته‌ی جالبی اشاره می‌کرد:
«پس از اینکه اطمینان به باطل بودن دین خود و حقانیت اسلام کردم، به من گفته شد کدام مذهب اسلامی را انتخاب کرده‌ای؟! شیعه یا سنی؟!

من که برای اولین بار متوجه چنین موضوعی می‌شدم، وقتی در بیان تفاوت‌های شیعه و سنی، واقعه‌ی غدیر را برایم توضیح دادند، بلافاصله در ذهنم گذشت که چقدر این ماجرا، به ماجرای معرفی یوشع بن نون (علیهما السلام) توسط حضرت موسی (علیه السلام) شباهت دارد!»

در کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان، خدا به حضرت_موسی (علیه السلام) امر می‌کند که برای هدایت_مردم و اینکه «قوم‌ خداوند مثل‌ گوسفندان‌ بی‌شبان‌ نباشند... برو و دست‌ خود را بر یوشع‌ پسر نون‌ که‌ روح‌ من‌ در اوست‌، بگذار ... پیش‌ چشم‌ تمامی‌ قوم‌ اسرائیل‌ او را به‌ رهبری‌ قوم‌ تعیین‌ نما. اختیارات‌ خود را به‌ او بده‌ تا تمام‌ قوم‌ اسرائیل‌ او را اطاعت‌ کنند ... به‌ این‌ طریق‌ من‌ آنان‌ را هدایت‌ خواهم‌ نمود ... سپس‌ در حضور همه‌ قوم‌ اسرائیل‌، ... طبق‌ فرمان‌ خداوند وی‌ را بعنوان‌ رهبر قوم‌ تعیین‌ نمود.»[ترجمه‌ی تفسیری کتاب مقدس، اعداد، 27: 17-23]



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: مسیحیت ، غدیر خم ,
تاریخ :
بازدید : 88
نویسنده : محمد

حضرت عيسی علیه السلام، در انجيل موجود، در موقعيتهای مختلف و به دور از الوهيت آفرينی از خود با عنوان پيامبر و"فرزند انسان" ياد می‌كند. به طور مثال:«عيسی به ايشان گفت: بيگمان اين مثَل را بر من خواهيد آورد كه ”ای طبيب خود را شفا ده! آنچه شنيده ايم در كَفَرناحوم كرده ای، اينجا در زادگاه خويش نيز انجام بده.“سپس افزود: آمين، به شما ميگويم كه هيچ پيامبری در ديار خويش پذيرفته نيست [1]

همچنین طبق نقل کتاب مقدس، مردم معاصر با حضرت عیسی، پيروان يا مردمی كه به هنگام وقوع معجزات وی حضور داشتند، وی را پيامبر، و نه "پسرخدا" به حساب می‌آوردند.به عنوان مثال در انجیل متی آمده است « و چون وارد اورشليم شد، تمام شهر به آشوب آمده، می‌گفتند: اين كيست؟ آن گروه گفتند: اين است عيسی نبی از ناصره جليل.»[2]

اگر عیسی مسیح فرزند خدا و دارای جنبه الوهیت بود چه دلیلی داشت خود را پیامبر خدا معرفی کند یا افرادی که او را پیامبر می‌خواندند به الوهیت خویش آگاه نمی‌ساخت ؟

پی نوشت:
[1] کتاب مقدس مسیحیان، انجیل لوقا، 4: 23 -24.
[2] همان، انجیل متی، 21: 10- 11.



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: نقد کتاب مقدس , نقد مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 82
نویسنده : محمد

در كتاب مقدس، عنوان پسر خدا و فرزند خدا كاربردی عام و فراگير دارد. در اين كتاب، مؤمنان، كسانی كه ازخدا اطاعت ميكنند، كسانی كه عادلاند و... پسر خدا ناميده شده اند. مثلا خداوند به موسي(ع) دستور داد كه به فرعون بگو: یهوه چنين ميگويد:«اسرائيل پسر من و نخستزاده من است و به تو ميگويم پسرم را رها كن تا مرا عبادت نمايد واگر از رها كردنش ابا نمايی همانا پسر تو يعنی نخستزاده تو را ميكشم.»[1]

 یا خداوند به حضرت داود فرمود:

«تو پسر من هستي امروز تو را توليد كردم.»[2]

همچنین در اول تواريخ آمده است:

«سليمان، ...پسر من باشد و من پدر او خواهم بود.»[3]

حال مساله این است که اگر عنوان پسر خدا دليل بر الوهيت مسيح است مطابق با همين استدلال بايد بنی اسراييل و داوود وسليمان نيز خدا محسوب شوند در حالی كه مسيحيان چنين ادعايی ندارند، و استثنا قایل شدن برای مسیح هیچ دلیل منطقی، عقلایی و کتاب مقدسی ندارد!

پی نوشت:
[1] کتاب مقدس مسیحیان، عهد عتیق، خروج، 4 : 22.(ترجمه قدیم)
[2] کتاب مقدس مسیحیان، عهد عتیق، مزامیر، 2 : 7.(ترجمه قدیم)
[3] کتاب مقدس مسیحیان، عهد عتیق، اول تواریخ ، 28 : 6. (ترجمه قدیم)



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: نقد کتاب مقدس , نقد مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 93
نویسنده : محمد

در كتاب اشعيا، كه بخشی از كتاب مقدس يهوديان و مسيحيان است، بشارت روشنی بر پيامبر اسلام وجود دارد:

«اينك بنده من كه او را دستگيری نمودم و برگزيده من كه جانم از او خشنود است من روح خود را بر او می‌نهم تا انصاف را برای امتها صادر سازد او فرياد نخواهد زد و آواز خود را بلند نخواهد نمود... و جزيره ها منتظر شريعت او باشند... من كه يهوه هستم تو را به عدالت خوانده ام و دست تو را گرفته تو را نگاه خواهم داشت و تو را عهد قوم و نور امتها خواهم گردانيد... من يهوه هستم و اسم من همين است و جلال خود را به كسی ديگر و ستايش خويش را به بتهای تراشيده نخواهم داد... صحرا و شهرهايش و قريه هايی كه اهل قيدار در آنها ساكن باشند آواز خود را بلند نمايند... خداوند مثل جبار بيرون می‌آيد و مانند مرد جنگی غيرت خويش را برمی‌انگيزاند... و بر دشمنان خويش غلبه خواهند نمود... آنانيكه بر بتهای تراشيده اعتماد دارند و به اصنام ريخته شده می‌گويند كه خدايان ما شماييد به عقب برگردانيده بسيار خجل خواهند شد.»[1]
در اين بشارت، چندین نکته وجود دارد كه با كمی دقت ميتوان متوجه آنها شد: به عنوان نمونه: عدالت ويژگی مهم اوست، صاحب شريعت است، شريعت او جهانی است، از فرزندان قيدار(فرزند دوم حضرت اسماعيل)[2]است كه پيامبر اسلام از نسل او بود، زيرا به اهل قيدار بشارت می دهد، وی مأمور به جنگ و استفاده از قدرت نظامی براي احيای حق است، وی در سرزمين بت پرستی قيام ميكند و موفق ميشود بت پرستی را ريشه كن كند.
البته نكات دقيق تری نيز در اين بشارت وجود دارد كه با كمی دقت به دست می‌آيد: بندة من (اشهدأن محمداعبده و رسوله)، برگزيده من ( لقب پيامبر: مصطفی)، كه او را دستگيری نمودم (و وجد يتيما فآوی)[3]

پی نوشت:
[1]کتاب مقدس مسیحیان،عهد عتیق،اشعیا، 42 : 1 – 17.(ترجمه قدیم)
[2] کتاب مقدس مسیحیان،عهد عتیق، پیدایش، 25 : 13. (ترجمه قدیم)
[3] قران کریم، سوره ضحی، ایه 6



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: مسیحیت , بشارت به پیامبر اسلام ,
تاریخ :
بازدید : 79
نویسنده : محمد

نبی ای مثل موسی

علت اينكه يهوديان علاوه بر مسيح منتظر پيامبری بزرگ نيز بودند؛ وجود بشارتهايی در عهد قديم، درباره هر دوشخصيت بود. به یک بشارت درباره پيامبر موعود اشاره ميكنيم.
با مراجعه به تورات به روشنی می‌بينيم كه حضرت موسی، به امر خداوند، از ظهور پيامبری بزرگ خبر داده بود:«و خداوند به من گفت آنچه گفتند نيكو گفتند نبی ای را برای ايشان از ميان برادران ايشان مثل تومبعوث خواهم كرد و كلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمايم به ايشان خواهد گفت و هر كس از كلامش اطاعت نكند من از وی انتقام خواهم گرفت[1]
در اينكه مصداق اين بشارت چه شخصيتی است بحثهای فراوانی صورت گرفته است. مسلمانان مدعی اند كه تنها مصداق كامل اين بشارت، پيامبر گرامی اسلام است و مسيحيان نيز ميگويند مصداق اين بشارت حضرت عيسی است.
برای آنكه بهتر بتوانيم اين بشارت را تطبيق دهيم لازم است به خود بشارت رجوع و در آن دقت كنيم.حضرت موسی دو كليد برای شناخت اين نبی در اختيار مخاطبانش قرار داد تا هر كسی كه ادعای پيامبری كرد، به وسيله اين دو شاخصه راستی آزمايی شود .اول اينكه آن نبی از ميان برادران بنی اسراييل است.و ديگری اينكه آن نبی مثل موسی خواهد بود.
حضرت موسی می‌فرمايد: اين پيامبر از ميان برادران بنی اسراييل است. با توجه به اين كلام و اينكه تمامی بنی اسرائيل در آن روز همراه و مخاطب وی بودند، بنابراين نبی موعود، فردی خارج از بنی اسراعيل خواهد بود ولي می‌دانيم كه حضرت عيسی از نژاد يهودا و بنی اسرائيل است [2] پس نمی‌تواند مصداق اين بشارت باشد. بايد برادران بنی اسرائيل شناخته شوند تا پيامبر به پاخاسته از ميان آنان نيز مشخص شود. از انجا كه ابراهيم دو فرزند دارد اسحاق و اسماعيل. نوادگان اسحاق به عنوان بنی اسراييل و نوادگان اسماعيل به عنوان بنی اسماعيل خوانده شدند. سفر پيدايش، ابهام از بشارت موسی مي گشايد، آنجا كه بنی اسماعيل را برادران بنی اسرائيل معرفي مي كند.[3] تنها پيامبری كه از ميان برادران بنی اسراييل به پا خواسته پيامبر گرامی اسلام است .
كليد دومی كه بشارت در اختيار ميگذاشت شباهت آن نبی با موسی بود . اما تفاوتهای حضرت عيسی(بنابرمعتقدات مسيحيان) و حضرت موسی بيش از آن است كه قابل شمارش باشد و اين دو پيامبر در كمتر موردی دارای وجه مشترک؛ هستند، برخلاف پيامبر اسلام كه شباهت كامل به حضرت موسی داشته است.
الف: حضرت موسی: پيامبر و بنده خدا بود، صاحب شريعت بود، مورد رحمت الاهی بود، ازدواج نمود و دارای فرزندان و نسل گسترده ای شد، در بستر از دنيا رفت، رهبر و سيد قوم بود، پدر و مادر داشت، دارای كتاب آسماني بود ، مأمور به جنگ و جهاد بود.

 ب:حضرت محمد: پيامبر و بنده خدا بود، صاحب شريعت بود، مورد رحمت الاهی بود، ازدواج نمود و دارای فرزندان و نسل گسترده ای شد، در بستر از دنيا رفت، رهبر و سرور قوم بود، پدر و مادر داشت، دارای كتاب آسمانی بود ، مأمور به جنگ و جهاد بود.
ج: حضرت عيسی: بنا بر اعتقاد مسيحيان مسيح خدا و فرزند خدا بود، شريعت مستقلی نداشت، ملعون شد (مطابق متن كتاب مقدس)، ازدواج نكرد و از خود نسلی به جای نگذاشت، مصلوب شد، خوار و حقير گرديد، فقط مادر داشت، كتاب آسمانی نداشت، مأمور به جنگ و جهاد نبود.

به راستی ميتوان دريافت تنها پيامبری كه از ميان برادران بنی اسراييل به پا خواسته و شبيه موسي است كسي جز پيامبرگرامی اسلام نخواهد بود.

پی نوشت:
[1] کتاب مقدس مسیحیان، عهد قدیم، تثنیه، 18 : 17 – 19.(ترجمه قدیم)
[2] کتاب مقدس مسیحیان ، انجیل متی، 1 : 1- 17. (ترجمه قدیم)
[3] همان ، عهد قدیم، پیدایش، 8 : 25 (ترجمه قدیم)



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: مسیحیت , بشارت به پیامبر اسلام ,
تاریخ :
بازدید : 93
نویسنده : محمد

میکائیل سروتوس" (1511-1553):. وی پس از مطالعه دقیق عهد جدید دریافت مسئله تثلیث، که بر حسب اعتقادنامه نیقه برای عموم مسیحیان امری یقینی بوده، در کتب عهد جدید وجود ندارد. و معتقد شد که این عقیده کفر محض و باطل است. ...تثلیث  یکی از ابداعات کلیسای کاتولیک است و هر مسیحی مومن که به نص انجیل عمل می‌کند، هرگز نمی‌تواند به الوهیت بشری به اسم عیسی اذعان نماید و عقلا محال است که از اجزای ثلاثه، سه شخصیت خدای واحدی ترکیب ‌شود.

کتاب تاریخ جامع ادیان، جان بی ناس ،صفحه 681.



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: نقد کتاب مقدس , نقد مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 70
نویسنده : محمد

ایزاک [اسحاق] نیوتن ، فیزیک دان و فیلسوف انگلیسی :

عیسی یکی از پیامبران بود که فرستاده شد تا بشریت را به حقیقت فرا خواند، ولی دین نابش به دست آتاناسیوس و هواداران او به تباهی کشانده شد... تثلیث در نزد مسیحیان غربی هموراه آموزه‌ای دشوار بوده است و فردباوری جدید، فیلسوفان و دانشمندان روشنگری را بر آن داشت تا کار تثلیث را یکسره نمایند

منبع :
کتاب خداشناسی از ابراهیم تا کنون، کرن آرمسترانگ ،صفحه 348- 350



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: نقد کتاب مقدس , نقد مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 70
نویسنده : محمد

پیروان سوسینوس اعتقاد به گناه نخستین  را خلاف عقل می‌دانستند و معتقد بودند که انسان مانند آدم هنوز هم آزادی انتخاب بین نیکی و بدی را دارا می‌باشد و می‌گفتند اعتقاد به گناه ارثی خلاف منطق است ... اعتقاد به اینکه عیسی مجازات گناهان ما را متحمل شد خلاف عقل و احمقانه است.

کتاب راهنمای الهیات پروتستان، ویلیام هوردن،  ترجمۀ میکاییلیان، صفحه 34



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: نقد کتاب مقدس , نقد مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 124
نویسنده : محمد

تولستوى يكى از شخصيتهاى معروف و سرشناس مسيحيت :
تورات عدالت را توصيه مى نمايد؛ چشم به جاى چشم، دندان به جاى دندان در صورتى كه عدالت انجيل آن است كه در برابر شرور مقاومت نكنيد اگر گونه راست شما را سيلى زدند گونه چپ را پيش آوريد, و اگر جامه شما را ربودند شنل خود را بدهيد.
با اين ناسازگارى ميان آيات امكان ندارد كتاب مقدس را الهام و وحى الهى بخوانيم.

 منبع :
کتاب فلاسفه بزرگ، برایان مگی، ترجمه عزت الله فولادوند، صفحه 42



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: نقد کتاب مقدس , نقد مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 93
نویسنده : محمد

هرچند برخی مسیحیان معتقدند در كتاب مقدس، سليمان پيامبر نيست؛ اما در كتاب مقدس تعريفهايی در حق سليمان آمده كه فقط و فقط در حق برخی ازپيامبران بزرگ آمده است و به سختی ميتوان قبول نمود كه او پيامبر نبوده است: «چونكه اسم او سليمان خواهد بود... و او پسر من خواهد بود و من پدر او خواهم بود و كرسي سلطنت او را بر اسرائيل تا ابدالآباد پايدار خواهم گردانيد».[1] «وحال به بنده من داود چنين بگو...آنگاه ذريت تو را كه از پسران تو خواهد بود بعد از تو خواهم برانگيخت... و من كرسی او را تا به ابد استوار خواهم ساخت. من [خدا] او را پدرخواهم بود و او مرا پسر خواهد بود و رحمت خود را از او دور نخواهم كرد... و او را در خانه و سلطنت خودم تا به ابد پايدار خواهم ساخت و كرسی او [سليمان] استوار خواهد ماند تا ابدآلاباد».[2] «پسرم سليمان را برگزيده است تا بر كرسی سلطنت خداوند بر اسرائيل بنشيند».[3] مهمتر از تمام اين توصيفات آنكه خداوند دوبار بر سليمان ظاهر شده بود: خداوند بار ديگر به سليمان ظاهر شد چنانكه در جيحون بر وی ظاهر شده بود».[4] با این توصیفات باید گفت، سليمان يكی از مهمترين شخصيت های كتاب مقدس است و نويسنده سه كتاب از مجموعه ۳۹ كتاب عهد عتيق ميباشد. با اين وجود رسم بت پرستی پيشه ميكند و فريب زنان بت پرست خود را ميخورد. كتاب مقدس مسیحیان و یهودیان مينويسد: « و سليمان پادشاه سوای دختر فرعون، زنان غريب بسياری از موآبيان و عمونيان و ادوميان و صيدونيان و حتّيان دوست ميداشت.... و او را هفتصد زن بانو و سيصد متعه بود و زنانش دل او را برگردانيدند... آنگاه سليمان در كوهی كه رو به روی اورشليم است مكانی بلند به جهت كموش، كه رجس موآبيان است، و به جهت مولك، رجس بني عمون، بنا كرد... پس خشم خداوند بر سليمان افروخته شد از آن جهت كه دلش از يهوه، خدای اسرائيل منحرف گشت.[5]
اما قرآن كريم، حضرت سليمان را از چنين نسبتی مبرا ميداند و میفرماید: « وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ /  سلیمان کفر نورزید » [6]

پی نوشت :
[1] کتاب مقدس مسیحیان، ترجمه قدیم، اول تواریخ، 22 : 9-10.
[2] همان، 17 :  7- 14 .
[3] همان، 28 : 5.
[4] کتاب مقدس مسیحیان، ترجمه قدیم، اول پادشاهان ، 9 : 2 .
[5] همان، 11 : 1- 9 .
[6] قران کریم، سوره بقره، آیه  102



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: نقد کتاب مقدس , نقد مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 82
نویسنده : محمد

هر چند برخی می‌گويند در كتاب مقدس، داود پيامبر نيست و از اين طریق كارهای او را توجيه می‌كنند، اما غافل هستند از اينكه شخصيت داود در کتاب مقدسشان، نه تنها از پيامبران كمتر نيست بلكه از بسياری از آنان نيز برجسته تر است. در جايجای كتاب مقدس از مكالمه او با خداوند صحبت شده است.[1] درکتاب دوم سموئيل آمده است:« و اين است سخنان آخر داود: وحی داود بن يسا و وحی مردی كه بر مقام بلند ممتاز گرديد، مسيح متكلم خدای يعقوب - و مغنّی شيرين اسرائيل روح خداوند به وسيله من شد و كلام او بر زبانم جاری گرديد».[2] در سروده های داود، جملات بلندی در شأن و عظمت او آمده است.« پس خداوند مرا به حسب عدالتم جزا خواهد داد و به حسب پاكيزگی دستم، مرا مكافات خواهد رسانيد؛ زيراكه طريق های خداوند را حفظ نمودم و از خدای خويش عصيان نورزيدم چونكه جميع احكام او مد نظر من است و از فرايض او انحراف نورزيده ام و به حضور او كامل شدم و از عصيان ورزيدن خويشتن را بازداشتم...».[3] در رساله به عبرانيان، نام داود در زمره اسامی پيامبران آمده است« و ديگر چه گويم؟ زيراكه وقت مرا كفاف نميدهد كه از جدعون و باراق و شمشون و يفتاح و داود و سموئيل و انبيا اخبار نمايم كه از ايمان تسخير ممالك كردند و به اعمال صالحه پرداختند ».[4] حتی اگر از تمام اين آيات صرف نظر نماييم توصيف ذيل در بيان مقام و عظمت داود كافی است: « و من پادشاه خود را نصب كرده ام بر كوه مقدس خود صهيون، فرمان را اعلام ميكنم خداوند به من گفته است تو پسر من هستی، امروز تو را توليد كردم».[5] اما به همه این توصیفات و بزرگی حضرت داوود، كتاب مقدس گناه بزرگی را به داوود نسبت می‌دهد:« و واقع شد در وقت عصر كه داود از بسترش برخاسته بر پشت بام خانه پادشاه گردش كرد و از پشت بام زنی را ديد كه خويشتن را شستشو ميكند و آن زن بسيار نيكو منظر بود. پس داود فرستاده درباره زن استفسار نمود و او را گفتند كه آيا اين بتشبع دختر اليعام، زن اوريای حتّی نيست؟ و داود قاصدان فرستاده او را گرفت و او نزد وی آمده، داود با او همبستر شد و او از نجاست خود طاهر شده وبه خانه خود برگشت و آن زن حامله شد و فرستاده داود را مخبر ساخت و گفت كه من حامله هستم ».[6] داود پس از اطلاع از حامله شدن بتشبع با اطلاع از اينكه گناه چنين خيانتی در بنی اسراييل سنگسار است برای حفظ آبروی خود سريعا فرستاد تا همسر بتشبع را از ميدان جنگ فرا بخوانند تا او شبی را در كنار همسرش باشد:« پس داود نزد يوآب فرستاد كه اوريای حتّی را نزد من بفرست و يوآب ُاوريا را نزد داود فرستاد.وچون اوريا نزد وی رسيد داود از سلامتی يوآب و از سلامتی قوم و از سلامتی جنگ پرسيد و داود به اوريا گفت: به خانه ات برو و پاهای خود را بشو. پس اوريا از خانه پادشاه رفت و از عقبش خوانی از پادشاه فرستاده شد .اما اُوريا نزد در خانه پادشاه با ساير بندگان آقايش خوابيده به خانه خود نرفت .و داود را خبر داده گفتند كه اُوريا به خانه خود نرفته است. پس داود به ُاوريا گفت :آيا تو از سفر نيامده ای پس چرا به خانه خود نرفته ای؟ اوريا به داود عرض كرد كه تابوت و اسرائيل و يهودا در خيمه ها ساكنند و آقايم يوآب و بندگان آقايم بر روی بيابان خيمه نشينند و آيا من به خانه خود بروم تا اكل و شرب بنمايم و با زن خود بخوابم؟ به حيات تو و به حيات جان تو قسم كه اين كار را نخواهم كرد ».[7] داود پس از اينكه ديد اوريا سرسختانه معتقد است كه هنگامی كه برادرانش در ميدان جنگ در روی بيابان صحرا مينشينند، استراحت او در منزل گناه به حساب می‌آيد برای حفظ آبروی خويش، نامه ای به اين مضمون به يوآب، فرمانده سپاه خود، نوشت« اوريا را در مقدمه جنگ سخت بگذاريد و از عقبش پس برويد تا زده شده بميرد».[8] پس از آنكه اوريا كشته شد داود بتشبع را به همسری خويش درآورد.[9] و بعدها از آن زن صاحب فرزندی شد به نام سليمان!

پی‌نوشت:
[1] ر.ک: ترجمه قدیم کتاب مقدس مسیحیان، عهد قدیم، اول سموئیل، 23 :2-4.
[2] همان، دوم سموئیل،23 : 1-2.
[3] همان، دوم سموئیل، 22 :21-24.
[4] ترجمه قدیم کتاب مقدس، عهد جدید، رساله به عبرانیان، 11 : 32-33.
[5] ترجمه قدیم کتاب مقدس، عهد قدیم، ترجمه قدیم، مزامیر، 2 : 6-7.
[6] ترجمه قدیم کتاب مقدس، عهد قدیم، دوم سموئیل، 11 : 2-5 .
[7] همان، 11 : 6- 11 .
[8] همان، 11 : 15 .
[9] همان، 11 : 27 .



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: نقد کتاب مقدس , نقد مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 74
نویسنده : محمد

انجيل متی و لوقا نسب نامه مفصلی را برای عيسی مسيح ذكر كرده اند و هر دو نسب‌نامه، نسب عيسی را به فردی به نام فارص می‌رسانند و وقتی به كتاب مقدس مراجعه می‌كنيم می‌بينيم فارص فرزند نامشروع است:
«و يهودا زنی مسمی به تامار برای نخست‌زاده (پسر بزرگ) خود گرفت... چون يهودا او (تامار) را بديد، وی را فاحشه پنداشت (و او را نشناخت) زيراكه روی خود را پوشيده بود، پس از راه به سوی او ميل كرده گفت: بيا تا به تو درآيم، زيرا ندانست كه عروس اوست... و چون وقت وضع حملش رسيد... پس او را فارص نام نهاد»[1]  مطابق انجيل متی عيسی، سليمان و داود همگی از نسل فارص بوده اند![2]
البته اين نسبت ناروا به اينجا ختم نميشود بلكه از طريق ديگری نيز نسب مسيح به زنا ميرسد. در سفر پيدايش آمده است دو دختر لوط به او شراب نوشانيدند و در حال مستی با او خوابيدند و از او حامله شدند ...و آن بزرگ پسری زاييده او را موآب نام نهاد و او تا امروز پدر موآبيان است و كوچك نيز پسری بزاد و او را بن‌عَمّی نام نهاد. وی تا به حال پدر بنی عمون است.[3] و داود و عيسی از موآبيان بوده اند؛ زيرا راعوث (به او روت هم ميگويند)[4]، جد داود، از موآبيه بوده است [5]. گذشته از اين عيسی از عمونيان نيز هست؛ زيرا مادرِ رحبعام پسر سليمان، كه از اجداد عيسی است[6]، از بنی عمون بوده است[7].

پی نوشت:
[1] کتاب مقدس مسیحیان،عهد قدیم، پیدایش، 38 : 6 – 29. (ترجمه قدیم)
[2] همان، انجیل متی ، 1 :3 -16
[3] همان،عهد قدیم، پیدایش، 19 : 30_ 38 .
[4] همان، انجیل متی، 1 : 5 .
[5] همان، عهد قدیم، روت ،1 :4 .
[6] همان ، انجیل متی، 1: 7 .
[7] همان ، اول پادشاهان، 14 :2 .



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: نقد کتاب مقدس , نقد مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 111
نویسنده : محمد

با توجه به اینکه  عیسی مسیح مهمترین شخصیت مسیحیت می‌باشد، اما رفتار او بنابر آنچه کتاب مقدس نقل میکند شایسته شخصیت والای او نیست، البته به عقیده ما این از تهمتها و نسبت های ناروایی هست که کتاب مقدس به پیامبران الهی نسبت میدهد. به دو نمونه از این تهمتها در کتاب مقدس  در مورد عیسی مسیح اشاره می‌شود:

الف: رفتار ناپسند با مادر
در عهد عتيق سفارش زيادی به احترام به پدر و مادر شده است. در تثنيه آمده است:ملعون باد كسي كه با پدر و مادر خود به خفت رفتار نمايد.[1] اما وقتی به انجيلها مراجعه ميكنيم اثری از اين احترام به مادر را در رفتار عیسی مسیح نمی‌بينيم:
«شخصی وی [مسيح] را گفت اينك مادر تو و برادرانت بيرون ايستاده ميخواهند با تو سخن گويند در جواب او گفت: كيست مادر من! وبرادران من كياناند؟ و دست خود را به سوی شاگردان خود دراز كرده گفت ايناناند مادر من و برادرانم زيرا هر كه اراده پدر مرا كه در آسمان است به جا آورد همان برادر و خواهر و مادر من است.[2]
 آيا به راستی مادر مسيح جزو كسانی نبود كه اراده پدر آسمانی را به جا آورد؟
در انجيل يوحنا نيز آمده است « وچون شراب تمام شد مادر عيسی بدو گفت شراب ندارند. عيسی به وی گفت: اي زن مرا با تو چه كار است.[3] حال قرآن مجيد چنين نسبتهایی را به عيسی مسيح نميپذيرد و يكي از مهمترين مشخصه های عيسی مسيح را نيكوكاری به مادرش ميداند.[4]

ب: تندی و اهانت به اطرافيان
از ديگر تهمتهايی كه انجيلها بر حضرت مسيح وارد ميكنند برخوردهای غيرمنطقی با مخاطبان و بی احترامی به آنان است. در انجيل مرقس آمده است كه زنی يونانی برای گرفتن شفای دختر خويش پيش حضرت مسيح آمد. اما عيسی به جای دلداری دادن او، در جوابش چنين گفت:« بگذار اول فرزندان سير شوند زيرا نان فرزندان را گرفتن و پيش سگان انداختن نيكو نيست!»[5]
مسيح به اين دليل كه آن زن از بنی اسرائيل نبود و يونانی بود او را سگ ميخواند و در مقابل، بنی اسرائيل را فرزند خود می‌نامد! عيسای اناجيل، حتي با حواريان خود نيز چنين سخن ميگويد؛ برای مثال زمانی كه پطرس سخنی به اومی‌گويد، مسيح در پاسخ او را چنين ميراند: دور شو از من ای شيطان زيرا كه باعث لغزش من می‌باشی.[6]

پی نوشت
[1] کتاب مقدس مسیحیان، تثنیه ، 27 : 16.
[2] کتاب مقدس مسیحیان، انجیل متی ، 12 : 47 -50. (ترجمه قدیم)
[3] کتاب مقدس مسیحیان، انجیل یوحنا، 2 : 3-4 .(ترجمه قدیم )
[4] قران کریم ، سوره مریم ، ایه 32
[5] کتاب مقدس مسیحیان، انجیل مرقس، 7 : 27. (ترجمه قدیم )
[6] کتاب مقدس مسیحیان، انجیل متی ، 16: 22- 23. (ترجمه قدیم)



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: نقد کتاب مقدس , نقد مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 80
نویسنده : محمد

در كتاب مقدس، عنوان پسر خدا و فرزند خدا كاربردی عام و فراگير دارد. در اين كتاب، مؤمنان، كسانی كه ازخدا اطاعت ميكنند، كسانی كه عادل اند و... پسر خدا ناميده شده‌اند. مثلا خداوند به موسي(ع) دستور داد كه به فرعون بگو: یهوه چنين ميگويد:«اسرائيل پسر من و نخستزاده من است و به تو ميگويم پسرم را رها كن تا مرا عبادت نمايد واگر از رها كردنش ابا نمايی همانا پسر تو يعنی نخستزاده تو را ميكشم.»[1]
یا خداوند به حضرت داود فرمود:«تو پسر من هستي امروز تو را توليد كردم.»[2]همچنین در اول تواريخ آمده است:«سليمان، ...پسر من باشد و من پدر او خواهم بود.»[3]
حال مساله این است که اگر عنوان پسر خدا دليل بر الوهيت مسيح است مطابق با همين استدلال بايد بنی اسراييل و داوود وسليمان نيز خدا محسوب شوند در حالیکه مسيحيان چنين ادعايی ندارند، و استثناء قائل شدن برای مسیح هیچ دلیل منطقی، عقلایی و کتاب مقدسی ندارد!

پی نوشت:
[1] کتاب مقدس مسیحیان، عهد عتیق، خروج، 4 : 22.(ترجمه قدیم)
[2] کتاب مقدس مسیحیان، عهد عتیق، مزامیر، 2 : 7.(ترجمه قدیم)
[3] کتاب مقدس مسیحیان، عهد عتیق، اول تواریخ ، 28 : 6. (ترجمه قدیم)



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: نقد کتاب مقدس , نقد مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 105
نویسنده : محمد

در كتاب اشعيا، كه بخشی از كتاب مقدس يهوديان و مسيحيان است، بشارت روشنی بر پيامبر اسلام وجود دارد.
در این کتاب آمده:« اينك بنده من كه او را دستگيری نمودم و برگزيده من كه جانم از او خشنود است من روح خود را بر او می‌نهم تا انصاف را برای امتها صادر سازد او فرياد نخواهد زد و آواز خود را بلند نخواهد نمود... و جزيره ها منتظر شريعت او باشند... من كه يهوه هستم تو را به عدالت خوانده ام و دست تو را گرفته تو را نگاه خواهم داشت و تو را عهد قوم و نور امتها خواهم گردانيد... من يهوه هستم و اسم من همين است و جلال خود را به كسی ديگر و ستايش خويش را به بتهای تراشيده نخواهم داد... صحرا و شهرهايش و قريه هايی كه اهل قيدار در آنها ساكن باشند آواز خود را بلند نمايند... خداوند مثل جبار بيرون می‌آيد و مانند مرد جنگی غيرت خويش را برمی‌انگيزاند... و بر دشمنان خويش غلبه خواهند نمود... آنانيكه بر بتهای تراشيده اعتماد دارند و به اصنام ريخته شده می‌گويند كه خدايان ما شماييد به عقب برگردانيده بسيار خجل خواهند شد.»[1]
در اين بشارت، چندین نکته وجود دارد كه با كمی دقت ميتوان متوجه آنها شد: به عنوان نمونه: عدالت ويژگی مهم اوست، صاحب شريعت است، شريعت او جهانی است، از فرزندان قيدار(فرزند دوم حضرت اسماعيل)[2] است كه پيامبر اسلام از نسل او بود، زيرا به اهل قيدار بشارت می دهد، وی مأمور به جنگ و استفاده از قدرت نظامی براي احيای حق است، وی در سرزمين بت پرستی قيام ميكند و موفق ميشود بت پرستی را ريشه كن كند.
البته نكات دقيق تری نيز در اين بشارت وجود دارد كه با كمی دقت به دست می‌آيد مثل: بندۀ من (اشهدأن محمداعبده و رسوله)، برگزيده من ( لقب پيامبر: مصطفی)، كه او را دستگيری نمودم (ألم یجدک يتيما فآوی)[3]

پی نوشت:
[1]کتاب مقدس مسیحیان، عهد عتیق، اشعیا، 42 : 1 – 17.(ترجمه قدیم)
[2] کتاب مقدس مسیحیان، عهد عتیق، پیدایش، 25 : 13. (ترجمه قدیم)
[3] قران کریم، سوره ضحی، آیه 6



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: مسیحیت , بشارت به پیامبر اسلام ,
تاریخ :
بازدید : 86
نویسنده : محمد

حضرت عيسی علیه السلام، در انجيل موجود، در موقعيتهای مختلف و به دور از الوهيت آفرينی، از خود به عنوان پيامبر و"فرزند انسان" ياد می‌كند. به طور مثال:«عيسی به ايشان گفت: بيگمان اين مثَل را بر من خواهيد آورد كه «ای طبيب خود را شفا ده! آنچه شنيده ايم در كَفَرناحوم كرده ای، اينجا در زادگاه خويش نيز انجام بده.» سپس افزود: آمين، به شما ميگويم كه هيچ پيامبری در ديار خويش پذيرفته نيست.[1]
همچنین طبق نقل کتاب مقدس، مردم معاصر با حضرت عیسی، پيروان يا مردمی كه به هنگام وقوع معجزات وی حضور داشتند، وی را پيامبر، و نه "پسرخدا" به حساب می‌آوردند. به عنوان مثال در انجیل متی آمده است «و چون وارد اورشليم شد، تمام شهر به آشوب آمده، می‌گفتند: اين كيست؟ آن گروه گفتند: اين است عيسی نبی از ناصره جليل.»[2]
اگر عیسی مسیح فرزند خدا و دارای جنبه الوهیت بود چه دلیلی داشت خود را پیامبر خدا معرفی کند؟ آیا نباید الوهیت خویش را برای افرادی که او را پیامبر می‌خواندند بیان کند؟

پی نوشت:
[1] کتاب مقدس مسیحیان، انجیل لوقا، 4 : 23 -24.
[2] همان، انجیل متی، 21 : 10- 11.



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 116
نویسنده : محمد

یکی دیگر از موارد تناقض در کتاب مقدس سن یهوه یاکین در موقع رسیدن به پادشاهی است در یک  کتاب میفرماید یهوه یاکین 8 ساله بود و در جای دیگر میفرماید یهوه یاکین 18 ساله بود گر چه سن او اهمیت ندارد ولی این نکته را به ما میرساند که نسخه نویس کتاب مقدس از خود رد پاهایی به جا گذاشته و در مواردی دست برده است

       1ـ یهویاکین هیجده ساله بود که پادشاه یهودا شد و سه ماه در اورشلیم سلطنت کرد. (دوم پادشاهان 24 / 8)

        2ـ یهویاکین هشت ساله بود که پادشاه شد و سه ماه و ده روز در اورشلیم سلطنت کرد. (دوم تواریخ 36 / 9)

(توجه: در ترجمه تفسیری هر دو را 18 نوشته تا تناقض موجود برطرف شود)



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: نقد کتاب مقدس , نقد مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 88
نویسنده : محمد

    

وقتی سلیمان هیکل و معبد مخصوصش را ساخت طبق دستور خداوند حوضی در وسط آن گماشت که در مقدار گنجایش آن حوض اختلاف است :

       1ـ ضخامت دیواره­ی حوض به پهنای کف دست بود. لبه­ی آن به شکل جام بود و مانند گلبرگ سوسن به طرف بیرون باز می شد. گنجایش آن بیش از چهل هزار لیتر بود. (اول پادشاهان 7 / 26)

        2ـ ضخامت دیواره­ی حوض به پهنای کف دست بود. لبه­ی آن به شکل جام بود و مانند گلبرگ سوسن به طرف بیرون باز می شد. گنجایش آن بیش از شصت هزار لیتر بود. (دوم تواریخ 4 / 5)



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: نقد کتاب مقدس , نقد مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 82
نویسنده : محمد

در تورات داستان مرگ هارون با جزئیات ذکر شده است ولی  در محل وفات وی اختلاف وجود دارد در کتاب اعداد محل وفات وی  روی کوه هورا ذکر میکند واما کتاب تثنیه موسیره را محل در گذشت هارون عنوان میکند و در نقشه های باستانی بین هورا و مسیره فاصله زیادی است

 1-وقتی که به بالای کوه رسیدند، موسی لباس کاهنی را از تن هارون درآورد و به پسرش العازار پوشانید. هارون در آنجا روی کوه (هور1) درگذشت. (اعداد 20 : 28)

2- سپس قوم اسرائیل از ئبیروت بنی یعقان به موسیره کوچ کردند. در آنجا هارون درگذشت و مدفون گردید و پسرش العازار به جای او به خدمت کاهنی پرداخت. (تثنیه 10 : 6)



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: نقد کتاب مقدس , نقد مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 89
نویسنده : محمد

 یهو شافاط بتكده های روی تپه را خراب کرد یا خیر

يهو شافاط يكی از پادشاهان بنی اسرائيل بود وی در دوران سلطنت خود كارهای بيشماری انجام داد و خداوند را با جان و دل خدمت كرد در زمان حکومت وی روی تپه مجاور اورشليم بت خانه هايی وجود داشت در كتاب دوم تواريخ مينويسد كه يهو شافاط كارهای بسياری انجام داد از جمله بت هاي روی تپه را خراب كرد ولی در كتاب اول پادشاهان مينويسد كه او خدمات بسياری انجام داد ولی فقط بت های روی تپه را خراب نكرد آيا اين تناقض نيست ؟

1ـ پس خداوند موقعیت سلطنت یهوشافاط را تحکیم نمود... یهوشافاط با دل و جان، خداوند را خدمت می کرد. او بتکده های روی تپه ها را خراب کرد و بت های شرم آور اشیره را درهم شکست. (دوم تواریخ 17 / 5 .)

ولی در جای دیگر میگوید

2ـ یهوشافاط در سن سی و پنج سالگی بر تخت نشست و بیست و پنج سال در اورشلیم سلطنت کرد... او هم مثل پدر خود آسا مطابق میل خداوند عمل می کرد به جز در یک مورد و آن اینکه بتخانه های روی تپه ها را از بین نبرد. (اول پادشاهان 22 / 42 )



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: نقد کتاب مقدس , نقد مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 98
نویسنده : محمد

    1. مسیح چند روز در قبر بود ؟

عیسی مسیح پیش گویی میکند

((همانطور که یونس سه روز و سه شب در شکم ماهی بود پسر انسان (خود عیسی مسیح) هم سه شبانه روز در زمین خواهد بود))(انجیل متی 40)

ولی وقتی اناجیل داستان به صلیب کشیده شدن مسیح را نقل میکنند چنین گزارش میدهند که مسیح جمعه به صلیب کشیده شد (متی 25:27-46) و در غروب آن روز وی را دفن کردند و صبح زود یکشنبه وقتی بر سر قبر وی آمدند قبر را خالی یافتند (متی 6:  28)  یعنی دو روز !



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: نقد کتاب مقدس , نقد مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 85
نویسنده : محمد

علامه احمد دیدات در تاریخ دعوت و دفاع از اسلام و قرآن کریم و پیامبر اکرم(ص)، راه جدیدی را بنیان گذاشت که از راه و روش­های عادّی ممتاز بود. نحوۀ دعوت ایشان با دیگر شخصیت­های اسلامی کاملاً متفاوت بود. این شخصیت بزرگوار راه بسیارسخت و دشواری را انتخاب نمود که پیمودن چنین راهی در توان هر کس نبود مگر افرادی صاحب عزیمت و همّت، شجاع و دلیر.این مجاهد نستوه با انتخاب این راه در واقع به خانۀ اهل کتاب (یهود و مسیحی) داخل شد و آنها را در داخل خانه­شان تکان داد، و آنان را با استدلال­هایش از کتاب­های خودشان لاجواب کرد.تمام عیوب و نواقص، تحریف و اختلافات آنان را ظاهر و مشخص نمود و با کمال جرأت و دلایل قاطع اعلام کرد که کتابی با چنین عیوب و نواقصی هرگز صلاحیت ندارد که کلام مُنزل پروردگار بر پیامبران باشد و با کمال شجاعت اعلام کرد که دین حق و پسندیده و آخرین دین نزد خدا، دین اسلام است.و تمام این حقایق را در داخل مناظره­ها و همایش­ها و مباحثات علمی با حکمت و خیرخواهی انجام داد و این امر باعث شد که صدها نفر از اهل کتاب به دین حق، اسلام بازگشتند. احمد دیدات تمام زندگی­اش را در بحث و مناظره گذراند و در آخرین روزهای زندگی و در بستر مریضی نیز پیام اسلام و وظیفه­اش را ابلاغ و اداء می­نمود. این عالم برجسته و بلندپایۀ جهان اسلام، داعی و مجاهد خستگی­ناپذیر و مناظر بزرگ اسلام در مقابل جهان مسیحیت، در هشتم ماه اوت ۲۰۰۵ میلادی، داعی اجل را لبیک گفت.

زندگی ایشان برای یک فرد مسلمان و عالم دین، بهترین الگو و مثالی است، که هر نوع درس و عبرت را دربردارد.

در ادامه، چکیدۀ یکی از مناظرات ایشان آمده است:

“قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ کانَ مِنْ عِنْدِ اللهِ وَکَفَرْتُمْ بِهِ وَشَهِدَ شاهِدٌ مِنْ بَنِی­إِسْرائِیلَ عَلى مِثْلِهِ فَآمَنَ وَاسْتَکْبَرْتُمْ إِنَّ اللهَ لایَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ”(بگو: به من خبر دهید، اگر این [قرآن] از نزد خدا باشد و شما منکر آن باشید و شاهدی از بنی­اسرائیل بر همانند آن گواهی دهد و ایمان آورد و شما تکبر کنید [آیا ستمگر نیستید؟] البته خدا قوم ستمگر را هدایت نمی­کند.)/ سورۀ مبارکۀ احقاف (۴۶)؛ آیۀ شریفۀ ١٠.

«انجیل دربارۀ محمد(ص) چه می‌گوید؟» بدون شک بسیاری را متحیّر خواهد ساخت، زیرا چگونه می‌شود که یک مسلمان به شرح و تفسیر پیش‌گویی‌های کتب مقدّسِ یهود و مسیح ‌بپردازد؟

به عنوان یک جوان، تقریباً چهل­ سال پیش در سلسله‌ای از سخنرانی‌های مذهبی شرکت می‌کردم که توسط یک متکلم مسیحی ـ جناب کشیش هیتن ـ در سالن تئاتر سلطنتی در دُربن ایراد می‌شد.

این کشیش محترم که پیش‌گویی‌‌های انجیل را بیان می‌کرد، در سخنرانی خود به اثبات این مطلب پرداخت که انجیل، ظهور «جمهوری شوروی» و نیز «آخرالزمان» را پیش‌گویی‌کرده و در یک مورد تا آنجا پیش رفت که اثبات کند انجیل هیچ چیز حتّی پاپ را در پیش‌گویی‌هایش جا نینداخته است. او آن­قدر سخنرانی خود را طول و تفصیل داد تا حضار را متقاعد سازد که منظور از «جانور ۶۶۶» که در کتاب وحی (آخرین کتاب از عهد جدید) از آن نام برده می‌شود، همان پاپ، خلیفة مسیح در زمین است. البته، شایستة ما مسلمانان نیست که در مجادلۀ بین کاتولیک‌های رُم و پروتستان‌ها دخالت کنیم. ضمن اینکه، آخرین تفسیر مسیحیت از «جانور ۶۶۶» ذکر شده در انجیل مسیحیان، دکتر هِنری کیسینجر است و دانشمندان مسیحی با زیرکی و تلاش فراوان می‌کوشند تا این ادعا را اثبات کنند!
سخنرانی‌های کشیش هیتن مرا برانگیخت تا از خود بپرسم که اگر انجیل این همه را پیش‌گویی کرده، به گونه‌ای که حتّی پاپ و اسرائیل را نادیده نگرفته، پس به یقین باید چیزهایی دربارۀ بزرگ‌ترین ولی­ نعمت بشر ـ حضرت محمد(ص) ـ گفته باشد.



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: مسیحیت , بشارت به پیامبر اسلام ,
تاریخ :
بازدید : 91
نویسنده : محمد

بنا بر متن کتاب مقدس نبوت مسیح دچار تناقض میشود و حضرت مسیح کذاب قلمداد میشود!

 با مراجعه به کتاب مقدس به مواردی بر میخوریم که نبوت و صداقت عیسی مسیح را زیر سوال میبرد

1- بنا به نقل تورات  نبوت بعد از حضرت اسحاق حق نخست زاده او یعنی عیسو برادر بزرگتر یعقوب است اما یعقوب با حیله و فریب دادن پدرش برکت و نبوت را برای خود گرفت علاوه بر اینکه نخست زادگی عیسو را در قبال غذا دادن به او از او گرفت  (عهد عتیق ، پیدایش، باب 27 )  .بنابراین نبوت حق یعقوب نبوده ولی انرا با فریب بدست اورده  و از انجایی که عیسی مسیح هم از نسل یعقوب است  ( انجیل متی ، باب 1 ) نبوت او هم زیر سوال میرود زیرا از طریق فریب و دروغ به او رسیده است .

2- طبق تورات حضرت مسیح ، مسیح موعود یهود نیست که وارث سلطنت داوود باشد  زیرا به حکم نسب نامه عیسی در انجیل متی ایشان از اولاد  (یکنیاء) است و اوهم فرزند (یهویاقیم) است . بر اساس  یهویاقیم کتاب وحی ارمیا را پاره کرد لذا نفرین شد و سلطنت از نسل وی برداشته شد  بنابراین مسیح که از نسل اوست هم حق نبوت و پادشاهی و جانشینی داوود را نداشته  است . (( پس اکنون من، خداوند، به تو یهویاقیم پادشاه می‌گویم دیگر از نسل تو هیچ‌کس بر قلمرو داوود حکومت نخواهد کرد. جسد تو بیرون انداخته می‌شود تا روزها زیر گرمای خورشید و شبها در برابر یخ و سرما باشد.  من تو و فرزندانت و درباریانت را به‌خاطر گناهانی که مرتکب شده‌اید مجازات خواهم کرد. نه تو و نه مردمان اورشلیم و یهودا به اخطارهای من اعتنایی نکردید، پس من بلایی را که گفته بودم بر سر شما خواهم آورد- ارمیا ، 36 :29 – 31 ))

3- اجداد عیسی از قبیله عمونیان و موبیان است ( انجیل متی ، 1 ) و به حکم  عهد عتیق این دو قبیله وارد جمعیت خدا نشوند چه برسد که نبوت در انها باشد  لذا عیسی هم  نه تنها حق  نبوت نداشته بلکه اصلا در جمعیت خدا داخل نمیشود (( -  از قوم‌ عمونی‌ یا موآبی‌ هیچکس‌ وارد جماعت‌ خداوند نشود حتی‌ بعد از نسل‌ دهم‌ )) ( سفر تثنیه  ، 23 : 3  ) 

با توجه به این ایات نتیجه میگیریم که عیسی نبوتی دروغین و کذب داشته است.



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: نقد کتاب مقدس , نقد مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 102
نویسنده : محمد

  در کتاب مقدس به ساحت حضرت عیسی گناهانی نسبت داده شده که در کتاب مقدس از ان نهی شده  خود ان حضرت دیگران را از ارتکاب ان منع میکردند .

1 خوردن شراب  و شراب سازی . حضرت عيسي مسيح بنا بر نقل انجيل يوحنا معجزه ی خود را شراب سازی قرار داد آن هم ساختن شراب به ميزان بسيار زياد يعني 6 قدح!!!  علاوه بر اینکه خود حضرتش بنا به نقل اناجيل « باده پرست» معرفی شده و باده پرستی استفاده از شراب اندك نيست؛ بلكه مصرف شراب فراوان باعث دادن صفتي چون باده پرست می شود.

با اینکه در ایات متعدد کتاب مقدس از شراب خواری و... منع شده . به عنوان مثال :  (و خداوند هارون را خطاب كرده و گفت – تو و پسرانت با تو چون به خيمه اجتماع داخل شويد شراب و مسكری منوشيد مبادا بميريد- اين است فريضه ابدی در نسلهای شما – تا در ميان مقدس و غير مقدس و نجس و طاهر تميز دهيد. / سِفر لاويان، 10 : 8- 11 )

در عبارت فوق، نوشيدن شراب و مسكر به عنوان : حرام ابدی ،عملی غير مقدس ، نوشيدن مايعی نجس معرفي شده است.

2 مسیح به علم و گفته خود عمل نمیکرد  : مثلا در انجیل  میگوید : امّا من به شما می‌گویم که دشمنان خود را محبّت نمایید و برای لعن‌کنندگان خود برکت بطلبید و به آنانی که از شما نفرت کنند، احسان کنید و به هر که به شما فحش دهد و جفا رساند، دعای خیر کنید . (انجیل متی،5 : 44 ) 

اما خود در جای دیگر انجیل  دشمنان خود را شماتت  میکند (متی ، 5 : 13 -35 )

3-  اختلاط با یکی از فواحش زمان خود ، یعنی مریم مجدلیه که در اناجیل لوقا و یوحنا از ان گزارش شده است  .حال انکه در کتاب امثال سلیمان ( 6 : 24 -27 )  حکم به عدم اختلاط با این گونه زنان به طور مطلق داده شده است .

4 – عدم حرمت گذاری به مادر: در کتاب مقدس امده : ملعون باد کسی که با پدر و متدر خود به خفت رفتار نماید ( عهد قدیم، تثنیه، 27 : 16 ) اما  در انجیل یوحنا امده عیسی خطاب به مادرش گفت : ای زن مرا با تو چه کار است  ( انجیل یوحنا ، 2 : 4 )



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: مسیحیت , بدعت , شریعت ,
تاریخ :
بازدید : 95
نویسنده : محمد

 

خیر در مسیحیت حجاب لازم است هر چند مسیحیت تبشیری برای جذب افراد به مسیحیت از موارد مختلفی استفاده میکند و یکی از این موارد ادعای  ازادی پوشش  و بی حجابی در مسیحیت است  ولی  با مراجعه به کتاب مقدس به  ایات متعددی بر میخوریم که بی حجابی را منع و نکوهش کرده است
1-  در فرهنگ کتاب مقدس زنان دارای بُرقِع بودند و چادر میپوشیدند   . ( و به‌ تامار خبر داده‌، گفتند: اینک‌ پدر شوهرت‌ برای‌ چیدن‌ پشم‌ گلۀ خویش‌، به‌ تمنه‌ می‌آید - پس‌ رخت‌ بیوگی‌ را از خویشتن‌ بیرون‌ کرده‌، بُرقِعی‌ به‌ رو کشیده‌، خود را در چادری‌ پوشید،){ پیدایش ، 38 : 13 -14 }
2 - کتاب مقدس زنان  را از پوشیدن لباس مردانه نهی فرموده :  ( زن نباید جامۀ مردانه بر تن کند، و نه مرد جامۀ زنانه. زیرا یهوه خدای شما از آنان که چنین کنند کراهت دارد.) { تثنیه ،ترجمه هزاره نو ،22 : 5 }
3 -  و خداونـد زنـان بـی حجـاب و بی حیـا را مستوجب مجازات میداند و میفرماید:  ( خداوند می فرماید:  «دختران صهیون را ببینید که با چه ناز و عشوه راه می روند. با گردن فراز و چشمان شهوت بار به هر سو می نگرند. دستبندها و خلخال های خود را به صدا می آورند-  بنابران، دختران سهیون را به جزای اعمال شان می رسانم، سر شان را به مرض بی مویی مبتلا کرده و آن ها را بی ستر و بی پرده و رسوا می سازم.) {اشعیا ، 3 : 16- 17 ، ترجمه دری }
4 – خدا دستور داده زنان در هنگام دعا و نیایش سرشان را بپوشانند : ( اگر زنی سر خود را نمی‌پوشاند، پس اصلاً موهای خود را بچیند؛ و اگر برای زن شرم‌آور است که موهایش را بچیند یا بتراشد، پس باید سر خود را بپوشاند.) [ اول قرنتیان ،11 : 6 ]
5– همچنین خدا  ایشان را از پوشیدن لبـاس جـذاب بـر حذر داشته و میفرماید: نیز خواهانم که زنان پوششی شایسته بر تن کنند و خویشتن را به نجابت و متانت بیارایند، نه به گیسوانِ بافته، یا طلا و مروارید، یا جامه‌های فاخر-  بلکه به اعمال نیکو آراسته باشند، چنانکه شایستۀ زنانی است که مدّعی خداپرستی‌اند.( اول تیموتائوس ، 2: 9-10 )



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: مسیحیت , بدعت , شریعت ,
تاریخ :
بازدید : 86
نویسنده : محمد

بشارت به پیامبر اسلام در عهد قدیم ؛ در سـفر تکوین آمده است: «من تو را در اسـماعیل اجابت کرده و او را مبارك گرداندم. او را تکثیر کرده و جدا عظیم نمودم، براي او دوازده شخصیت بزرگ به دنیا خواهد آمد، و من او را براي امتی بزرگ قرار می دهم.» [1]
در تورات، سـفر تثنیه آمده است: «خداوند از طرف طور سـینا آمد، و از جانب ساعیر پرتو افکنی نمود، و از فاران اعلان وجود
کرد.» [2]
می دانیم که آمدن از طور سـینا اشاره به فرو فرسـتادن تورات بر موسـی در طور سـینا است. و اشراق خداوند از ساعیر اشاره به
فرو فرسـتادن انجیل به عیسـی در آن مکان دارد. و مقصود از استعلاء خداوند از کوه هاي فاران، اشاره به فرو فرستادن قرآن بر
پیامبر از مکه است؛ زیرا فاران همان مکه می باشد.
در سفر اشعیاء می خوانیم: «اشعیاء گفت: به من امر شد: بایست و نظاره کن، نظر کن چه می بینی؟ گفتم: دو سواره را می بینم
که می آیند، یکی از آن دو بر الاغ و دیگري بر روي شتر. یکی از آن دو به دیگري می گوید: بابل سقوط نمود... » [3]
مقصود از راکب الاغ، حضرت مسیح علیه السلام و راکب شتر، حضرت محمدصلی االله علیه وآله است. و بنابر انچه در تاریخ امده است  بابل در زمان بعثت رسول اکرم صلی االله علیه وآله سقوط کرد

پی نوشت :
[1] پیدایش ،17 : 20
[2] تثنیه ،33 :2
[3] اشعیا ،21 :6-9



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: مسیحیت , بشارت به پیامبر اسلام ,
تاریخ :
بازدید : 75
نویسنده : محمد

برخی از مسیحیان می گوینـد: قرآن کریم از انجیـل و تورات به هـدایت و نور تعبیر کرده است، آنجا که می فرمایـد: « ِإنّا َأنْزلْنا التوراه فِیها هدي َونُو ٌر[1]...همانا ما تورات را فرو فرستادیم که در آن هدایت و نور است.« و درباره انجیل نیز می فرماید: « َوآ َتیناه الْإنجیل فِیه هدي َونُو ٌر...[2] و انجیل را به او دادیم که در آن هدایت و نور بود.«
بنابراین قرآن، کتاب مقدس را تایید کرده واین به معنای حقانیت کتاب مقدس است .
اما در جواب این شبهه باید گفت
1: این آیات و نظایر آن، مربوط به تورات و انجیلی است که تحریف نشده است.
2: گرچه در تورات و انجیل، هدایت و نور است ولی قرآن، نور آشـکار و کامل ترین دین سـعادت بشـر می باشد. لذا قرآن درباره تورات می فرمایـد: «فِیها ُهدي َونُو ٌر ... در تورات هـدایت و نور قرار دارد». و درباره انجیل می فرمایـد: «فِیه ُهدي ونُو ٌر... در انجیل نور و هدایت قرار دارد ]». ولی تعبیر قرآن دربـاره خودش بر خلاف این دو است، چنان که می فرمایـد: « َو َأنزلْنا ِإلَیکم نُورا مبِینا. [3] و به سوی شما نور آشکاری را فرو فرستادیم.«
3: این آیات مربوط به تورات و انجیل در عصر نزول و قبل از آمدن اسلام است.
4: همان گونه که قبلا اشاره کردیم، طبق آیات محکمات قرآن، تمام اهل کتاب وظیفه دارنـد تا به آیین جدیـد گرویـده و اسلام را بپذیرند

پی نوشت:
[1] سوره مائده، آیه .44
[2] سوره مائده، آیه .46
[3] سوره نساء، آیه .174



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: نقد کتاب مقدس , نقد مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 101
نویسنده : محمد

روژه گارودی؛ او که یکی از فلاسفه و متفکرین فرانسوی است، بعد از نیم قرن تحقیق و جستجو درباره حق و حقیقت و پیگیری فراوان و مراجعه به مکاتب و ادیان دیگر، در آخر گمشده خود را در اسلام پیدا کرده و به آرامش درونی خود رسیده است.او که خانواده اش متدین به هیچ دینی نبوده است، در سـنین چهارده سالگی مذهب پروتستان از مذاهب مسیحیت را اختیار می کنـد. ولی در سال ) 1933م( شـروع به فراگیری کتـاب هـای مـارکس و انگلس و لنین می کنـد و در سـال ( 1936م) مدرك خود را در فلسـفه از دانشـگاهی در استراسـبورگ گرفته و به عنوان استاد فلسـفه در آنجا استخدام می شود. از سـال ( 1968م) اختلافـات او و رهـبری حزب مارکسـیست شـروع می شود و در سـال ( 1970م) درمرحله ای جدید قرار می گیرد که باعث می شود رفته رفته از این حزب کنار بکشد. در سال (1982 م ) کتابی را به نام «اسلام، دین آینده» تألیف می کند، و این کار به نوبه خود آماده سازی برای اعلان به اسلامش بوده است که در سال 1982میلادی، مطابق با یازدهم رمضان 1402هجری اسلام را اختیار می کند.
او در مورد اسلام، می گوید:«...اسلام به جهت خراب کردن و جنگ و کشتن انسان نیامـده است، بلکه بدان جهت آمده تا آن که مسـلمانان، جانشـین و خلیفه در روی زمین به جهت برپایی حکم خدا باشـند...ما در این وقت احتیاج بیشتری به اسـلام داریم، و بر ما است که این اسـلام را به نسل جدید معرفی نماییم، این نسلی که در حالت بدی زندگی می کند. بسـیاری از فلاسـفه غرب، انسان را بی هـدف در زندگی معرفی کرده اند، درحالی که اسـلام برای زندگی انسان، هدف عالی قرار داده است. غرب، حتی دانشگاه غربی اسلام را به خوبی فرانگرفته است، و مع الاسف این مقصود و هدف عمدی در غرب است... برخی از دانشگاه ها درصدد برآمده اند تا هرچیزی را به چیز دیگر مرتبط سازند، ولی یک چیز مهم را فراموش کردند و آن ربط اشیا و امور به خدایی است که خالق اشیاء است، به دنبال اسباب و مسببات رفتند بدون آن که آن ها را به خالقی که به وجود آورنده آن هاست ربط دهند.گرچه انسان در قرن بیستم از حیث تمدن و مادیات پیشرفت کرده ولی روح و حقیقت خود را گم کرده و خود و پروردگارش را نشـناخته است. و لـذا پیشـرفتش به سوي بمب هـا و جنـگ های ویرانگر کشـیده شـده است... اگر ما به آخرت و انسان فکر نکنیم علم و تمـدن مـا به زودی نابود خواهـد شـد. علی الخصوص غرب که احتیاج به رسالت اسـلامی دارد؛ زیرا اسـلام دینی است که دربرگیرنده تمام افکاری است که ادیـان پیشـین آورده انـد، و این دین مکمل آن ادیان و دین جهانی است... غرب توانسـته با علوم و وسایلی که در اختیار دارد،کارهاي خارق العاده ای انجام دهـد ولی با این نحو پیشـرفت که دارد به زودی با اختراعاتش عالم را به نابودی می کشاند. لذا بر مـا است جهـان را بیـدار کرده و مردم را به خـدای یکتای حقیقی بازگردانیم، آن ها را به خـدا مرتبط سازیم. و بایـد هـدف اساسـی ما ساختن مجتمع اسـلامی کامل و واحـد باشد. و بر هر مسـلمانی واجب است که قیام به دعوت مردم نماید و در نتیجه نور را در تمام اطراف عالم منتشر سازد.
او در مورد قران نیز می گوید:
»قرآن کریم آخرین کتاب آسـمانی است که امتداد سـنت الهی در عالم وجود و تمام رسالت های سابق است. ضـروری به نظر نمی رسـد که مـا در قرآن کریم به عنوان یـک مرجع علمی نگاه کنیم، بلکه بایـد در آن چیزی مهم از مسائل علمی را پیگیری نماییم و آن مسائلی است که با دنبال کردن آن، بشریت را می توانیم از خونریزی نجات دهیم .قرآن خالـد و ابـدی است و می توانـد در هر وقت و زمان از تاریـخ به ما بفهماند و راه یا صـراط مستقیم را برای ما روشن سازد و هدف را به ما بنمایاند... »
علوم طبیعی و شـیمی و... وسایل متعددی را براي نابودی بشـریت تقدیم جامعه کرده است، در حالی که در اسـلام، علم دارای اهـداف عالی است. اسـلام مردم را به بحث علمی برای بیان عظمت خالق و پیگیری وفا به واجبات خلافت در زمین دعوت می کند.
بر مسـلمانان است که هر فردی را که به خـدا ایمان آورده را به اهـداف علم آگاه کنند تا بشـریت را به نابودی نکشـند، و تنها اسلام است که قدرت بر حمایت از بشریت را دارد. اسلام راه صـحیح را براي حرکت بحث علمی و حرکت تکنولوژی عرضه می دارد تا انسان را به خضوع و عبودیت برای خداونـد وادارد.
او در جایی دیگر می گوید: «این که من اسـلام را اختیار کردم، چیزی از قبیل تجربه نبود، بلکه همانند اتفاقات بزرگی بود که در زنـدگانی انسان می افتد. و هنگامی که خداوند سـینه ام را برای اسـلام گسترش داد قناعتی در من ایجاد شد که اسـلام تنها این نیست که از دیگر ادیان اختلاف داشـته باشد، بلکه اسلام دین خداست... دین فطرت است که خداوند انسان را بر آن خلق کرده است... دینی است که انسـان به توسـط آن، روح وجود و آقـای عالم خواهـدبود. مقصود آن است که اسـلام دین حق از ابتدای خلق خدا آدم؛ یعنی همان انسان اول است.
او درباره تمدن اسـلامی نیز می گوید: «در تمدن اسـلامی جدایی و تجزیه بین امور نیست. در اسلام علم متصل به دین و عمل
مرتبـط به ایمـان است. و فلسـفه برگرفته از نبوت و نبوت متصـل به عقل است. و زمین از آسـمان دور نبوده و آسـمان متصل و
مرتبط به زمین است، و پیشرفت تمدن سیر صعودی به سوی خدا دارد... »



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: مسیحیت , رهیافته به اسلام , ,
تاریخ :
بازدید : 117
نویسنده : محمد

لیوبولـد فـایس (محمد اسـد)؛ او که از اهـالی اتریش است، بعـد از مباحثـات و مطالعـات فراوان درباره اسـلام به این دین مشرف شده است. وی دربـاره امتیـازات اسـلام می گویـد: «برنامه هاي اسـلام چنان وسـیع است که می توانـد جواب تمام احتیاجات انسان معاصـر را بدهد.آنچه را که عالم امروز به آن احتیاج دارد، برادری و مساوات است. و این ها فضایلی است که در غیر از اسلام جمع نمی شود. هنگـامی که مشاهـده می کنیم علاقه و نظـام خانواده از هم پاشـیده است... ملاحظه می کنیم که اسـلام، تمام حقوق مربوط به زن را داده و نظام ازدواج را بر اساس عدل بین دو طرف مساوی برپا کرده است. امتیاز تشریع اسلامی آن است که با طبیعت بشر خطاکار ملائمت دارد. نه با ملائکه ای که معصومند، لذا اسلام بهترین دین برای بشریت است.

پی نوشت:
نگاهی به مسیحیت، علی اصغر رضوانی ،نشر جمکران، صفحه154



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: مسیحیت , رهیافته به اسلام , ,
تاریخ :
بازدید : 93
نویسنده : محمد

الکونت ادوارد کیوجـا؛ او که شخصـی ایتالیـایی است، بعـد از بحث و تحقیق درباره ادیان، حقیقت در جلوی او آشـکار
شـد و به آن علنـا اعتراف نمود. وی در این بـاره می گویـد: «دین حقیقی ثابت، همان اسـلام است. هنگامی که موج اشتیاق به سوی دین اسـلام مرا تحت فشار قرار داده بود، لـذا در صدد تحقیق و مطالعه در رابطه با ادیان قدیم و جدید برآمده و بین یک یک آن ها مقایسه نمودم. و به آن ها با دیـد نقد و بررسـی پرداختم. نتیجه کوشـش من در این مدت آن بود که من کم کم به این اعتقاد سوق داده شـدم که ایمان و عقیـده اسـلامی، همان دین حقیقی و ثابت است. و به طور حتم قرآن متضـمن هرچیزی است که روح انسـانی در ارتقـا و کمـال معنوی اش به آن احتیاج دارد. و این مطلبی است که به طور آشـکار و تمام، برای من واضح شده است.
حقیقتا چقدر مساجد مسلمانان با سادگی اش زیبا است. و آن زیارت حج که چه بسیار فواید مهمی بر آن مشتمل است. در آنجا امتیاز طبقاتی بین فقیر و غنی ملغی است و هیچ کدام بر دیگری ترجیح داده نمی شود. مسلمانان در آن مواقف همگی مساوی در برابر حضرت ذوالجلال اند...»

پی نوشت:
نگاهی به مسیحیت،علی اصغر رضوانی،نشر جمکران ،صفحه 148

 



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 87
نویسنده : محمد

استاد دونالدرکیول (محمدعبدالله)؛ او که یک آمریکایی است، بعد از مطالعه فراوان در قرآن کریم و بررسـی سـیره پیامبراکرم صـلی االله علیه وآله اسلام را اختیار کرده و در این باره می گوید: «مرا بسـیاری از انگیزه ها و عوامل به سوی اسـلام جذب کرد که نمی توانم همه آن ها را برشـمارم یـا به خـاطر بیـاورم؛ زیرا برخی از آن ها به حـدی آشـکار و ظاهر است که هیـچ انسانی در آن شک نمی کنـد، و برخی نیز باطنی و مخفی است که در اعماق روح و در جوانب ضمیر انسان غوص کرده و در کمین است.من در رابطه با اسـلام، مطالبی خوانده و قرآن را نیز قرائت کرده ام و نیز مقداري از سـیره پیامبر اسلام  را مطـالعه نموده ام، که بخش عظیمی از آن توجه مرا به خود جلب کرد. بسـیط بودن و آسانی عقیـده اسـلامی براي من جالب توجه بود. در آنجا اسـرار و معماهایی یافت نمی شد که بخواهی به آن ها ایمان آورده و مناقشه نکنی، بلکه بازگشت ایمان به عقـل و نظر در ملکـوت خـدا و آنچه در عـالم از نظـام بـدیع است می باشـد، که انسـان را به طور بـدیهی به وجود خـدایی که متصرف بوده و برای او خلق و امراست، هدایت می کند. چون خدا را شـناختی و به وجود او ایمان آوردی، اسـلام به تو می گوید: همانا خدا به انسان از رگ گردن نزدیک تر است. حقیقتا آن گـذشتی را که اسـلام با مخالفینش دارد، گذشت در صـلح، و گذشت در جنگ، و رفتاری که با اهل کتاب از یهود ونصارا دارد، مرا به تعجب واداشته است. جنبه انسـانی که در اسـلام است، در هر وصـیتی از وصایـای آن به طور واضـح و ملموس، مشـهود است، و در هر تشـریعی که آمـده وجود دارد. مردم گرچه در بهره هـای دنیوی و متـاع آن اختلاف دارنـد ولی نزد خـدا همه یکسـان انـد و هیـچ کس بردیگری، به جهت ثروت یـا جنسـیت یـا رنگ برتری نـدارد و تنها برتری به تقوا است. و برای فقیر و عاجز و محتاج حقی معلوم در اموال ثروتمندان است که با زکات واجب آن را می پردازند.
اسـلام پیروان خود را از سوار شـدن و همراهی بـا قـافله پیشـرفت و آبادانی باز نمی دارد، بلکه مردم را دسـتور می دهـد که ازاسـباب و وسایل استفاده کنند، اگر قرار باشـد که گفتارم را به مطلبی ختم کنم، به گوشه ای از عظمت سـیره رسول و تاریـخ او ختم می نمایم که هرکس آن را مطالعه کنـد در دعوت و شخصـیت او عظمتی را می بیند، و عظمتی در جهان از او مشاهده می کند و به این نتیجه می رسـد که محمدصـلی االله علیه وآله خاتم پیامبران و فرسـتاده شـده به بهترین دین است. و اسم خودم را بـدین جهت (محمدعبدالله ) گذاشــتم کـه بـه نـام ایـن شخصـیت کریـم تـبرك جسـته بـاشم؛ زیرا اخلاق و خصوصـیات کامـل او مرا بـه اعجـاب واداشـته است».



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 115
نویسنده : محمد

از زمان حواریون تاکنون، برخی از مسیحیان به تقلید از مسیح علیه السلام تجرد و زهد را شیوه زندگی خود قرار داده اند. بیشتر رسولان؛ از جمله پطرس ازدواج کردنـد ولی پولس مجرد می زیست. تجرد در آغـاز با عقیـده به بازگشت قریب الوقوع عیسـی علیه السلام و فرا رسیدن روز پایانی ارتباط داشت ولی با روشن شدن این که بازگشت مسیح نزدیک نیست تجرد نشانه روابط جدید در جامعه مسیحیت شناخته شد.
بنیان گذار نهضت رهبانیت را معمولا شخصـی به نام آنتونی ( 251تا 356م) می داننـد که در سن 20سالگی کلیه اموال خود را فروخت و پول آن را به فقرا داد و خود به غـار دور افتـاده ای رفت و روزهـا را در تفکر سپري می کرد. در آغاز، تقـدس او چنان پیچید که بسیاري به نزد او رفته و در غارهاي مجاور وي ساکن شدند.[1]
نهضـت رهبـانیت در قرن چهـارم به صـورت حرکـتی وسـیع درآمـد و در اواخر قرن شـشم ریشه عمیقی در کلیسـا دوانیـد. این حرکت هنوز هم جایگاه مهمی در کلیساي کاتولیک دارد.
براي رهبانیت، مبانی و اصولی ذکر شده است:
1- تفکر هجرت و دوري از عالم و زهد در متاع آن؛
در انجیل متی آمده است: « اگر می خواهی کامل باشی برو و املاك خود را بفروش و به فقرا عطا کن که در این صورت براي تو گنجی در آسمان است. آن گاه بیا و مرا متابعت کن» [2]
2- فکر پناه بردن به کوه ها و بیابان ها؛
این فکر از صعود مسیح علیه السلام به کوه، براي نماز یا تعلیم مردم نشأت گرفته است.
3- جدایی از زن؛
پولس در رساله اول خود به اهل قرنثیه می نویسد: « خوب است براي مرد که تماس با هیچ زنی نداشته باشد.»[3]
4- فقر؛
منشأ این عمل، زهد مسیح و متحمل شدن دردهاي اوست.
5- اطاعت از رؤسا؛
پولس در رساله خود به طیطس می نویسد: «آنان را یادآور تا براي صاحبان ریاست و قدرت خضوع کنند» [4]
اشکالات رهبانیت
عقیده رهبانیت از جهات مختلف داراي اشکالاتی است:
1- فکر رهبانیت در قرن دوم میلادي، بعـد از رفتن حضـرت مسـیح علیه السـلام پدید آمد، و این خود دلیل بر این است که از بـدعت هاي در مسـیحیت می باشـد.
2- اسلام براي رسیدن بشر به کمال و سعادت و لقاي الهی، برنامه اي مقرر کرده که می تواند انسان را در عین همنشینی با مردم به سرمنزل مقصود برساند، و هرگز احتیاج به رفتن به غار و بیابان نداشته باشد.
3- دوري از مسائل جنسی، سبب نابودي بشریت است.
4- زهد به معناي نداشتن علقه به دنیا و مظاهر آن است، نه استفاده نکردن از متاع دنیا.
5- فقري را که اسـلام سـفارش می کنـد، به معناي اعتقاد به این است که من در مقابل خدا فقیر مطلق هستم و هر چه دارم از آن اوست، نه این که انسـان به دنبـال مـال نرود و فقیرانه زنـدگی کنـد.
6- مطابق حکم عقل و دسـتورات شـریعت اسـلام، اطاعت از رؤسایی که حکومتشان مشـروع بوده و به احکام خدا دستور میدهند، لازم است، نه اطاعت از هرحاکمی.

پی نوشت :
[1] سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ ، ارل کرنز ، ترجه ارمان رشدی ، نشر ایلام . صفحه 124
[2] متی ،19 :21
[3] رساله اول به اهل قرنثیه 7 :1
[4] رساله به طیطس 3 : 1



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: مسیحیت , بدعت , شریعت ,
تاریخ :
بازدید : 85
نویسنده : محمد

دکـتر بنـوه (علی سـلمان)؛ او شخصـی فرانسـوی اسـت کـه بعـد از بحث و مطـالعه فراوان و تحقیـق دربـاره قرآن کریم، از
مسـیحیت بازگشـته و به اسلام گرویده است. وی در مقاله ای در این باره می گوید: «من قبلا دینی داشتم که روح وجوهر آن مرا به زنـدگی دینی راهنمایی نمی کرد؛ زیرا عقایـد مسـیحیت، هرگز نزد من از مقبولیت لازم برخوردار نبود و برای من وجود خدا را ثابت نمی کرد. از این جهت شـعور من نسبت به وحدانیت خدا مرا مانع می شد تا
مبـدأ تثلیث را قبول کنم، همان گونه که به تبع آن بین من و اقرار به الوهیت مسـیح حایل می شـد. و لـذا بدون اختیار روحم با جزء اول از شـهادتین ؛ یعنی «لااله الّا الله» و با حقیقت سوره اخلاص « قُل ُهو الله َأحد * الله الصمـد * لَم یلِد َولَم یولَد * َولَم یکن لَه ُکفواً أحد» موافقت داشت.
از اینجا روشن می شود که علت اصـلی انتخاب اسـلام توسط من به اسباب روحی محض باز می گردد، جز آن که سبب هاي دیگری نیز بوده که مرا در وارد کردن به این دین ترغیب کرده است که از بین آن هـا رضایت نداشـتن از « رهبانیت» است که این عمل به افراد سلطه ای می دهد که به اعتقاد آنان می تواند با آن، کارهاي زشت بشر را محو نماید....«

پی نوشت:
نگاهی به مسیحیت ،علی اصغر رضوانی ،نشر جمکران ،صفحه 100



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 145
نویسنده : محمد


الف- حمل کننده صلیب؛ در انجیل یوحنا به مسیح نسبت داده شده، ولی در انجیل متی و مرقس و لوقا به «سمعان قیراونی» نسبت داده است.
ب- کلام عیسی بر روی صلیب ؛ در انجیل یوحنا در مورد کلام مصـلوب چنین آمـده است که عرض کرد: «اي پـدر من! روحم را به تو به ودیعت می گذارم.» ولی در انجیل متی و مرقس چنین آمده است: «اي خداي من! چرا مرا رها کردي؟«
ج- فریـاد مصـلوب؛ در مورد فریـاد زدن مصلوب ، در انجیـل یوحنا می گویـد: او هرگز فریاد نزد. ولی درانجیل متی و مرقس آمـده است که او دوبار فریاد زد. واما درانجیل لوقا می خوانیم: او یک مرتبه فریاد برآورد.

این تناقضات اناجیل در مورد یک واقعه نشان ازآن میدهد که کاتبان آن ها برخلاف تصور مسـیحیان، هنگام نوشـتن انجیل معصوم نبوده و از جانب خداوند به آن ها الهام نشده است



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: نقد کتاب مقدس , نقد مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 112
نویسنده : محمد

 

با مراجعه به آیین بودا پی می بریم که در این آیین، اعتقاد به فدا شدن بودا به جهت آمرزش گناهان وجود دارد .
لـبی هوك می گویـد: « به عقیـده بوداییـان، بودا هم انسـان و هم خـداست که در این جهـان لبـاس نـاسوتی پوشـید تـا مردم را
راهنمایی کند! فدای گناهان آنان شود! راه آسایش را به آنان نشان دهد... همه این ها عقیده تمام بوداییان است» [1]
ماکس مولر می گویـد: « بوداییان معتقدنـد که بودا می گفت: همه گناهانی را که از بشـر سـر می زند من به گردن می گیرم تا
جهان رستگار گردد.» [2]
این افسانه خرافی که:خـداي جهان اقنومی از وجود خود را به صورت انسانی ازمریم برآورد تا به دار آویخته گردد وهرکس بدو ایمان آورد آمرزیده می شود، حقیقتا اندیشه اي کودکانه به شمار می آید و مایه شرمندگی عقل آدمی است که گروهی آن را باور کرده اند و از آن دفاع می کنند.
آیـا مبـدأ بی کران هستی که همه چیز را در اختیـار دارد و بر هر کـاری تواناست، نمی توانست از راهی غیر از به دار آویخته شـدن عیسی ،گناه بندگانش را بیامرزد؟
آیا خدای جهانیان با همه لطف و رحمتش، پیش از میلاد مسیح هیچ گاه بندگان گنهکارش را نمی آمرزید؟
آیا ایمان به چنین اندیشه ای، اهانت به مقام خداوند متعال و خالق هستی  شمرده نمی شود؟

پی نوشت:
[1] سفرنامه هوك ،جلد 1،صفحه 326و327.
[2]  اریخ ادبیات سانسکریت، صفحه 80



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: مسیحیت , بدعت , شریعت ,
تاریخ :
بازدید : 88
نویسنده : محمد

دکتر حمیـد مارکوس؛ او که فردی آلمانی است و دین اسـلام را انتخاب کرده است، در مقاله ای در این رابطه می گویـد:«من از طفولیت در خودم این میل شدیـد را می دیـدم که هرآنچه مربوط به شـئون اسـلامی است را بخوانم، و لذا به طور دقیق ترجمه قرآن مجیـد را که در کتابخـانه شـهر مـا بود مطـالعه کردم... در آن وقت، عظمت تنظیم تشـریعی در قوانین اسـلامی اثر
بسـیاری در نفس من می گذاشت، و آن نهضت عجیبی که شریعت اسلامی در آن عصرها ایجاد کرد، تأثیر به سزایی در فکرم هماننـد انقلابی بزرگ گذاشت. آن گاه موفق شدم تا از نزدیک با مسـلمانان ملاقات کرده و از آنان در «برلین » کمک بگیرم و لـذا بسـیار از تفاسـیر ملاصـدرا درباره آیات قرآنی اسـتفاده کردم... و بعـد از مـدتی که با این شخصـیت فکری انس گرفتم،اسلام رابرگزیدم.
بیش از همه آنچه را که مربوط به شـئون بشـری و ارتباط انسانی بود، افکار و تصورات مرا به خود مشـغول کرد. اموری که در
جاهای دیگر نیافتم و هرگز در غیراسـلام سـخنی از آن ها نشـنیدم. توحیدی که اسلام معرفی می کند، عقیده مقدسی است که از هرگونه خرافاتی که با عقل و علوم جدید سازگاری ندارد، پیراسته است، و لذا ما هیچ گونه ضدیتی بین عقیده و علم در دین اسلام نمی بینیم و این، امتیاز خاص و بزرگی است براي کسی که تمام قدرت و استعدادهایش را در راه علوم صرف کرده است.
امتیاز دیگر این دین آن است که تعلیمات آن، تعلیماتی توخالی و آرمانی صـرف نیست که راه خود را کورکورانه در زندگی بشر دنبال کند، بلکه تعالیم اسلام، قواعد و احکامی است که در زندگی بشر به صورت ملموس نفوذ دارد.
قوانین اسلام هرگز سلب اختیار و آزادي از فرد نمی کند، بلکه ارشاداتی است که هدف از آن، تأسیس آزادي دست جمعی وعمومی است.
در خلال سـال های طولانی به کرات به این حقیقت رسـیدم که اسـلام واسـطه طلایی براي ربط بین زنـدگی فردي و زنـدگی اجتماعی است، که یکدیگر را به هم مرتبط می سازد.[1]

پی نوشت
[1] نگاهی به مسیحیت ،علی اصغر رضوانی، نشر جمکران ،صفحه 104



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: مسیحیت , ,

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تا ملکوت و آدرس tamalakoot.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 123
بازدید هفته : 134
بازدید ماه : 748
بازدید کل : 16509
تعداد مطالب : 219
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

RSS

Powered By
loxblog.Com